فروشندگان در میان امواج خروشان تغییرات گیر افتاده اند. از یک سو، مشتریان آنها از این منظر که چگونه می خرند و چه انتظاری دارند شدیدا متحول شده اند، از سوی دیگر، شرکت های آنها از طریق کوچک سازی، تغییر ساختار سازمانی و کاهش هزینه ها در حال تغییر هستند. مرزهای قدیمی بین واحدها، مانند آن چه که بین فروش و بازاریابی وجود داشت اکنون فرو ریخته اند. امروزه آنها باید با تعداد بیشتری محصول کنار بیایند که: سریع تر به بازار معرفی می شوند، چرخه عمرشان کوتاه تر است و تمایز رقابتی کمتری دارند. مدیران عامل و مدیران فروشی که ما با آنها کار کرده ایم، از آن دسته از مدل ها و روش های کنونی که ثابت کرده اند نمی توانند با این دنیای دگرگون شده کنار بیایند عصبانی هستند.

وقتی که ما در شرکت های بزرگ و کوچک در حال دست و پنچه نرم کردن با این دغدغه ها بودیم، به لطف صدها فروشنده ای که وقتشان را در اختیار ما گذاشتند، با ما بحث کردند یا مشکلاتشان را در میان گذاشتند، نحوه تفکر ما شکل گرفت. ما به آنها مدیونیم، یک دین بزرگ. و این کتاب نتیجه هوش، تجربه و شهودی است که آن ها سخاوتمندانه در اختیار ما گذاشتند.