کتاب دیدگاه های دیوید آکر در برندسازی شامل پنج بخش و در بیست فصل به گونه ای نوشته و تدوین شده است که به طور گسترده موضوع برندسازی را تشریح و در ادامه راهکارهای برندسازی را به گونه ای شیوا و کارآمد آموزش داده و به صورت گام به گام با مخاطب همراه است.
در بخش اول که شامل فصل اول و دوم کتاب دیدگاههای دیوید آکر در برندسازی نویسنده تاکید بر مفهوم برندسازی استراتژیک به صورت پایه دارد و برند را به عنوان یک دارایی میبیند، معتقد است که نقش مدیریت برند دچار تحول شده و از حالت تاکتیکی و واکنشی به حالت راهبردی و چشم اندازی تغییر کرده و از نظر مدیر سابق P&G “ارزش برند چیزی شبیه پیاز است که چند لایه و یک هسته دارد، هستهی آن مصرف کننده ای است که تا پایان با شما خواهد بود.”
برندسازی یک فرآیند نسبتا طولانی است و تنها بخش کوچکی از عواید آن، در کوتاه مدت حاصل میشود چون برند به عنوان یک دارایی از مجموعه است که حتی برای توجیه کردن طرح سرمایه گذاری برندسازی، همان روشی که برای قانع کردن افراد در سرمایه گذاری دارایی نامشهود استفاده میکنند، به کار میگیرند.
در بخش دوم چشم انداز برند را بازگو میکند و لازمهی هر برند را چشم انداز میداند که همان توصیف دقیق تصویر و آرمان های برند است و به نوعی هر آنچه که آن برند در ذهن تداعی میکند. در واقع هویت برند را چشم انداز آن میداند که عامل تعیین کننده در انتخاب فاکتورهای برند است. و اگر چشم انداز برند وجود نداشته و یا سطحی بوده، حرکت برند بی هدف خواهد شد و طرح های بازاریابی ناسازگار و نامناسب میشود.
در ادامه از ارزش های سازمانی صحبت میکند” سازمان معمولا با ارزش هایش شناخته میشود و بر اساس ارزش هایش به پیش میرود “. و اعتقاد بر این دارد که در زمان ارائه خدمت که مشتری با افراد سازمان در ارتباط هستند، ارزش ها نمود پیدا میکند و اهمیت ویژه ای دارا است. اهداف سازمان شامل مجموعه ای از هدفها، که بین آنها یکی بالاتر از بقیه قرار میگیرد که آن را هدف برتر نام گذاری کرده است و آن را پایه برای رابطه با مشتری و دلیل ارتباط مشتری با سازمان را احترام قائل شدن به هدف برتر میداند.
یکی از موضوعاتی که از نظر نویسنده جالب میآید تاکید بر مزایای کارکردی که در کتاب دیدگاه های دیوید آکر در برندسازی است که اگر فرض کنیم مشتریان با دید منطقی خرید میکند و از آنها دلایل انتخابشان را بپرسیم، در جواب از دلایل کارکردی استفاده میکنند و بیشتر مزایای کارکردی از سایر تداعی های برند توجه هایشان را جذب میکند. و چیزی که آن را از مزایای کارکردی بدتر میداند راهبردهایی که بر این اساس وجود دارد، فاقد تاثیر است. دلیل دیگری که برای ناکارآمد بودن این کارکردها دارد محدود کننده بودن آن است و در آخر به این نتیجه میرسد که فراتر از ویژگی ها و کارکردها عمل کردن، معقول است. و از تداعی های سازمانی و شخصیت برند و مزایای احساسی، خودابرازی و اجتماعی به عنوان چشم انداز و ارزش ها استفاده میکند...
طراحی و پیاده سازی توسط ایده گستران
تمامی حقوق برای کتاب درخشش محفوظ است