اولین بار پیتر دراکر- استاد مشهور مدیریت- به موضوع مدیریت بر بالادستان اشاره کرد. مدیریت همیشه از بالادست به پایین دست انجام می‌شود یعنی مدیر ۵ وظیفه اصلی در قبال سازمان و زیر دستانش دارد. باید برنامه‌ریزی کند، نظم بدهد و ساختار ایجاد کند. به کارکنانش انگیزه بدهد و آن‌ها را هدایت کند و مسیر و فرایند رسیدن به هدف را کنترل کند.
معکوس این مسیر چیست؟ آیا کارکنان اعم از مدیران و روسا در سطوح پایین تر می توانند بر بالادستان خود مدیریتی اعمال کنند و اصلاً چنین چیزی لازم است؟

بزرگترین و ارزشمندترین دارایی یک سازمان کارکنان آن هستند و چه بهتر که این دارایی هوشمند و دارای هوشیاری به مدیرانش توجه کند. هیچ مدیری کامل نیست و تصویری که از بیرون از مدیر وجود بیشتر نواقص او را نشان می‌دهد. بهتر نیست که در مسیری معکوس کارکنان به مدیران خود خود کمک کنند. این کار سه سَر برد است! یعنی هم سازمان به هدفش می‌رسد، هم مدیران تقویت می‌شود و هم کارکنان رشد و اثربخشی بیشتری پیدا می‌کنند. در واقع مدیریت بر بالادستان ایجاد مشارکت دو طرفه بین کارکنان و مدیریت است و موجب یکپارچگی و هم بستگی در سازمان می‌شود. این کتاب راهنما به مهارت‌ها و مفاهیم مدیریت بر مدیران بالادست می‌پردازد.