به کارآفرینان زیادی برخورد کرده ام که در حرفه خودشان بسیار ماهر هستند با جسارت و ریسک پذیری زیادی که داشتند، کسب و کاری را راه اندازی کردند.
آن ها هم زمان با بزرگ تر شدن کسب و کار خود مجبور شدند افراد جدیدی را برای پیشبرد کارها استخدام کنند که اصل داستان و گرفتاری ها از همین نقطه آغاز شد. به رغم اینکه خودشان به خودی خود کارمندانی عالی و فوق العاده باهوش هستند و می توانند حجم زیادی از کارها را یک تنه انجام دهند، اما از پس مدیریت کارمندان خود بر نمی آیند و همیشه شاکی هستند که نیروی خوب وجود ندارد، کارمندان به اندازۀ خودم دلسوز نیستند، از زیر کار در می روند، دائم نگاهشان به ساعت است تا زمان کاری تمام شود و به خانه برگردند.
ترجیح می دهم خودم به تنهایی کارها را انجام دهم تا اینکه بخواهم مدام حرص بخورم که چرا کارها را به خوبی و با انگیزه کافی انجام نمی دهند.
امروزه، مدیران به دنبال کارمندان خودجوش و مشتاق هستند تا بتوانند با خیال راحت کارها را به آنها تفویض کرده و خودشان فرصت کافی برای اجرایی کردن ایده های بلند پروازانه شان را داشته باشند.
در واقع، ذهن بیشتر صاحبان کسب و کار درگیر رتق و فتق گرفتاری ها و مشکلات روزمره شده که گمان می کنند منشأ اصلی آن کارمندانشان هستند.
در این کتاب سعی می کنم گوشه ای از تجربیات خود که سالیان متوالی در کف کارخانه های تولیدی، مشاوره کسب و کارهای متعدد و مطالعات زیاد در این زمینه کسب کردم در قالب مدل بسیار مؤثر و کاربردی کتدرال که توسط فرانک دوین طراحی شده است، با شما عزیزان به اشتراک بگذارم.