نویسندگان کتاب حاضر - تأثیرگذاری بر تصمیمات خریداران - صریحاً بر این حقیقت ترسناک اشاره می کنند که نیازهای خریداران در روشی که اکثر برندها برای تعامل با خریداران استفاده می‌کنند، منعکس نمی شود. با وجود این، سازمان‌ها همچنان با همان شیوه های سنتی تحقیقات بازار به بررسی رفتار، نگرش‌ها، و افکار مصرف کنندگان می پردازند. هشدار این کتاب آن است که همان ساختارهایی که در داخل سازمان‌ها برای کمک به رشد آنها ایجاد شده، اغلب آنها را عقب می اندازد!

این کتاب توصیه می‌کند که کارمندان خود را تشویق کنید که متفاوت و به صورت تحلیلی فکر کنند، در معرض خود شیفتگی برند قرار نگیرند؛ زیرا خود شیفتگی برند مانعی برای تفکر هوشمند در مورد خریداران است.

اگر آماده اید پارادایم های پیشین را رها سازید، کتاب حاضر قدم به قدم ما را بر می انگیزد تا دریابیم که آنچه را که سالهاست با قطعیت، سودمندی و کارآمدی آن برای برندها و سازمان مؤثر بوده اند، تا چه حد سست و لرزان است و ما را از "مصرف کنندگان" دور کرده است. به این ترتیب، در می یابیم که چه تعداد سازمان‌ها و برندهای پرقدرت، بی آنکه متوجه شوند ناگزیر شدند عرصه‌ی کسب و کار را به رقبا واگذارند.

از دیگر سو، به یکباره تازه واردانی حضور یافتند که در مدت زمانی کوتاه توانستند بخش وسیعی از بازار را تحت پوشش قرار دهند.

امتیاز کتاب حاضر در آن است که افزون بر معرفی دیدگاه‌ها و نگرش‌های تازه به تحقیقات بازار، ابزارهایی را معرفی می‌کند که تحولی اساسی در "تحقیقات بازار" آفریده اند. از جمله این ابزارها، علوم عصبی چابک هستند. در پرتو این ابزارها می توان به کشف دیدگاه های پنهان خریداران پرداخت.